عماد مشهدی

پنجره ای رو به شهرم مشهد

عماد مشهدی

پنجره ای رو به شهرم مشهد

امام خمینی رحمه الله علیه

همیشه توجه داشته باشید که کارهایتان در محضر خداست، همه کارها ! چشمهایی که بهم می خورد، در محضر خداست؛ زبانهایی که گفتگو می کند، در محضر خداست؛ و دستهایی که عمل می کند، در محضر خداست؛ و فردا ما جواب باید بدهیم ... صحیفه امام - جلد ۱۶ - صفحه ۴۰۷ 

امام و جمهوری اسلامی

اینجانب نصیحت متواضعانه برادرانه مى‏کنم که آقایان محترم تحت تأثیر اینگونه شایعه سازیها قرار نگیرند و براى خدا و حفظ اسلام این جمهورى را تقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهورى اسلامى شکست بخورد، به جاى آن یک رژیم اسلامى دلخواهِ بقیة اللَّه- روحى فداه- یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دلخواه یکى از دو قطب قدرت به حکومت مى‏رسد و محرومان جهان، که به اسلام و حکومت اسلامى رو [ى‏] آورده و دل باخته‏اند، مأیوس مى‏شوند و اسلام براى همیشه منزوى خواهد شد؛ و شماها روزى از کردار خود پشیمان مى‏شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانى سودى ندارد. و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالى متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‏اى روى نداده است و نخواهد داد. و آن روزى که ان شاء اللَّه تعالى مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوى مى‏شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهاى منحرف، آن است که براى ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا للَّه و انّا الیه راجعون .

«غرب آسیا»

البته من اصرار دارم این منطقه را «غرب آسیا» بگویم، نه خاورمیانه. تعبیر خاور دور، خاور نزدیک، خاور میانه درست نیست. دور از کجا؟ از اروپا. نزدیک به کجا؟ به اروپا. یعنى مرکز دنیا اروپاست؛ هر جائى که از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است؛ هر جا نزدیکتر است، خاور نزدیک است؛ هر جا وسط است، خاورمیانه است! این تعریفى است که خود اروپائىها کردند؛ نه، ما این را قبول نداریم. آسیا یک قارهاى است؛ شرقى دارد، غربى دارد، وسطى دارد؛ ما در غرب آسیا قرار داریم. بنابراین منطقهى ما اسمش منطقهى غرب آسیاست، نه منطقهى خاورمیانه.

بیانات در جمع اساتید دانشگاهها ۱۳۹۱/۰۵/۲۲


شهید گمنام

هیچ چیز نمی‌تواند ذره‌ای از احساس خانواده‌های شهدا، به خصوص شهدای گمنام و در آن بین، مادران شهید را به تصویر بکشد.
و شاید شعر که از عمق احساس شاعر تراوش می کند، بتواند گوشه‌ای از این احساس را انتقال دهد.

 

به سیل اشک باید شست راه کاروان ها را
هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را

 

کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمان ها می‌نوازد قد کمان‌ها را

 

نه پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که می‌برّد امان‌ها را

 

به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشان‌ها را

 

به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند
همانانی که با خود می‌برند این استخوان‌ها را

 

اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را ؟

 

خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند
ندانستیم با تابوت می‌آرند آنها را

 

به روی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکان‌ها را