در نای خشک مرثیه خوان نا نمانده است . طفلی برای زینب کبری نمانده است
باید به جای حافظ و سعدی لهوف خواند . دیگر برای ما شب یلدا نمانده است *
ما چله نشین شب یلدای حسینیم . ماتم زدگان غم عظمی حسینیم
ما غرق عزای پسر فاطمه هستیم . ما تا به سحر محو تماشای حسینیم *
یک ثانیه از عمر همین یک شب یلدا . باعث شده تا صبح به یمنش بنشینیم .
ده قرن ز عمر پسر فاطمه طی شد . یک شب نشد از هجر به یادش بنشینیم *
سلام بر حسین و یاران باوفایش
باز باران با ترانه می خورد بر خانه یادم آمد کربلا را ،
دشت پر شور و بلا را گردش یک ظهر غمگین ،
لرزش طفلان نالان ،
زیر تیغ و نیزه ها را ،
با صدای گریه های کودکانه ،
و ندرین صحرای سوزان ،
میدود طفلی سه ساله ،
پر ز ناله ، دلشکسته ، پای خسته ، باز باران ...
قطره قطره ، می چکد از چوب محمل ، خاکهای چادر زینب ،
به آرامی می شود گل ...
السلام علیک یا ذبیح العطشان